Thinking Out Loud

من اون سیبی‌ام که تو هنوز گاز نزدی آٔدم!

Thinking Out Loud

من اون سیبی‌ام که تو هنوز گاز نزدی آٔدم!

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

 
آخرین پست وبلاگ برای ۱۳ دی ۹۷ه. یعنی حدود ۶ ماه پیش.
همیشه همینه!
یه تصمیمی رو خیلی باانگیزه میگیری و شروع میکنی اما ادامه نمیدی!
واقعیت اینه که شروع رو همه بلدن ولی این ادامه دادن‌ه که مهم‌ه و همیشه ازش غافل میشیم.
درخت می‌کاریم، وبلاگ می‌سازیم، جلسه‌ی اول باشگاه رو میریم، دفترچه برای نوشتن سفرنامه می‌خریم، یک رابطه رو شروع میکنیم و ...
ادامه نمیدی ولی گوشه‌ی ذهنت یه کوله‌بار درست میکنی از این شروع‌های بی‌ادامه که هرازچندگاهی سنگینی‌اش اذیتت میکنه ولی سعی میکنی بهش توجه نکنی!
نوشتن تو این وبلاگ هم مثل همونا بود. به این نتیجه رسیده بودم که نوشتن میتونه باعث بشه بهتر فکر کنم و با خودم شفاف‌تر روبرو بشم. اینستاگرام و توییتر داشتم ولی پلتفرم مناسبی برای نوشتن نبود. هاست و دامنه خریدم، ظاهرش رو درست کردم، دو تا پست گذاشتم و ... شد آنچه شد!
تو این مدت چند بار تصمیم جدی برای نوشتن گرفتم اما دست به قلم نشدم. اگه بخوام دلیل ادامه ندادنم رو واکاوی کنم یکی از مهم‌ترین‌هاش یه احساسِ مزخرفی بود که میگفت حرفی که میزنم باید مفید باشه و  به دلِ مخاطب بشینه. همین احساس باعث میشد سختم باشه و هی به تعویق بندازم.
با احترام از این به بعد مخاطب حرفام رو صرفا خودم در نظر میگیرم و از خودِ واقعی‌ام بدون هیچ آرایشی برای خودم صحبت میکنم. ممکنه یه روز یه کلمه باشه یه روز یه خط یه روز یه صفحه یه روزم خالی!